اس ام اس عاشقانه
ارسال شده توسط در 89/11/14:: 10:9 عصرقلب من در شهر چشمان تو جا مانده / قدر یک شب هم شده از آن پرستاری بکن
ردپایم بی صداست / عشق من بی انتهاست / ردپای اشکهایم را بگیر / تا بدانی خانه ی عاشق کجاست
غم داشتن بخشی از زندگیست ولی غمخوار نداشتن عذاب زندگیست ، غمخوارتم رفیق
آهای ناز نمک دار / منم عاشق تب دار / ببین دل تو دلم نیست / واسه لحظه ی دیدار
دنباله در ادامه مطلب
قلب من در شهر چشمان تو جا مانده / قدر یک شب هم شده از آن پرستاری بکن
ردپایم بی صداست / عشق من بی انتهاست / ردپای اشکهایم را بگیر / تا بدانی خانه ی عاشق کجاست
غم داشتن بخشی از زندگیست ولی غمخوار نداشتن عذاب زندگیست ، غمخوارتم رفیق
آهای ناز نمک دار / منم عاشق تب دار / ببین دل تو دلم نیست / واسه لحظه ی دیدار
در کنج دلم عشق کسی لانه ندارد / کس جای در این منزل ویرانه ندارد / دل را به کف هرکه بدادم پس آورد / کس طاب نگهداری دیوانه ندارد
چو گل های شقایق داغدارم / بیا پروانه شو بنشین کنارم / بزن مرهم به زخم قلبم ای دوست / که خنجر خورده ی این روزگارم
دگر عاشق نخواهم شد که معشوقان جفا کارند / روم کنجی ز میخانه که می نوشان وفا دارند
عشق یعنی همه چیز رو در راه هدف مقدس دادن و در پاداشش هیچ رو نخواستن . (دکتر شریعتی)ا
میخوام که عاشقت بشم / گل شقایقت بشم / دلم واست تنگ شده بود / گفتم مزاحمت بشم
دوستی یعنی که ما باور کنیم ، یک دل دیگر ارادتمند ماست
این عشق است که میسازد و می سوزد و شاید ترانه ایست که هردم آوایش در دل جاریست ، لیکن هرچه هست زیباست
اگر تنها گناهم دوست داشتن توست ، تنها گناهی است که توبه نخواهم کرد
ما که از آوار و ترکش همه رو به جون خریدیم / تو بگو همسنگر من ، ما تقاص چی رو میدیم ؟
یه حساب در بانک مهر و صفا باز کن تا من میلیون ها بوسه به حسابت واریز کنم ، یادت نره حساب جاری باز کنی
قفسم را مشکن ، تو مکن آزادم ، گر رهایم سازی ، به خدا خواهم مرد ، من به زنجیر تو عادت دارم ، تو محبت کن بگذار تا عمریست ، من بمانم چو اسیری به حریم قفست
آسمان فرصت پرواز بلندیست ولی / قصه اینست چه اندازه کبوتر باشی
دلم تنهای تنهاست دیگه از همه سیره / ولی با همه درداش برای تو میمیره
مثل باران خاطراتت ماندنیست / لحن پر مهر صدایت خواندنیست / گرچه ما اندک زمانی در کنارت بوده ایم / تا ابد مهر و وفایت ماندنیست
هر شب که انتظارت را می برم به روز / شرمنده ام که بی تو نفس میکشم هنوز
ثانیه ها می گذرند ، چشم به ساعت دوختم ، تو در یک قدمی من از من فرسنگ ها دوری ، کاش می توانستم گامی بردارم
به لبخندی مرا از غم رها کن / مرا از بی کسی هایم جدا کن / اگر مردن سزای عاشقان است / برای مردنم هر شب دعا کن
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم / عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
تا کجا باید سفر کرد تا کجا باید دوید / از کجا باید گذر کرد تا به قلب مهربان تو رسید ؟
تکیه گاه بودنم برای ماندن و بودن با تو ، برای لحظات دلدادگی ، برای لحظه ای تنها شدن با تو ! برای چشم دوختن همیشگی در چشمانت ، ثانیه ها آتش می زنند بر جسم و جانم
عشق تو به تار و پود جانم بسته است / بی روی تو درهای جهانم بسته است
وقتی دوتا دوست با هم صمیمی اند ، مرگ فقط یکی را داغدار می کند ولی جدایی هر دوتا رو
خدا از بهترین ها فقط یه دونه خلق کرده ! دقت کردی که چقدر تنهایی ؟
شانه هایت را برای تکیه انتخاب کردم ، تو پناه منی در لحظه های بی قراریم ، در عبور بادهای خزان ، روی باغ شانه هایت هر وقت اندوهی نشست در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم